معنی خالص و بی غش، سره

حل جدول

خالص و بی غش، سره

ناب


خالص ، سره

ناب


خالص و بی غش

صاف

مصفا

ناب


بی غش و خالص

رحیق


سره

خالص، بی عیب، بی غل و غش

بی غل و غش


خالص

سره

قح

ناب، بی غش، زبده، ژاو، سارا، پاک بی آلایش، صرف

واژه پیشنهادی

خالص

ناب، سره، بی غش

فرهنگ فارسی هوشیار

غش غش

‎ غش غش خندیدن. بحد بی تابی خندیدن (مصدر) غش کردن.

فرهنگ عمید

خالص

ناب، سره،
پاک، بی‌آلایش،
بدون ظرف: وزن خالص،


سره

[مقابلِ ناسره] بی‌غش، خالص،
پسندیده،
پاکیزه،
گزیده، برگزیده، خوب، نیکو، نغز، بی‌عیب: بپرسید از احوال میش و بره / نیوشنده دادش جواب سره (نظامی۶: ۱۰۶۵)،

لغت نامه دهخدا

سره سره

سره سره. [س َ رَ / رِ س َ رَ / رِ] (ق مرکب) خوب خوب. نیک نیک: اکنون بنشینم سره سره نظر میکنم تا نغزیهای ترا ای اﷲ می بینم. (کتاب المعارف).


غش غش خندیدن

غش غش خندیدن. [غ َ غ َ خ َ دی دَ] (مص مرکب) خندیدن به حد بیتابی.

معادل ابجد

خالص و بی غش، سره

2304

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری